تبسم | ||
|
وقتی دلت از زندگی پُر بود میمیری! ـ هیوا! قبول... امّا تو خیلی زود میمیری معصومتر از کودکانِ قلبِ من یک شب با گونههای خیس و اشکآلود میمیری تنهاییات را میبری تا عمقِ آیینه وقتی شدی در آینه محدود، میمیری شاید تو تنها ماهیِ خوشبخت در تُنگی که بیصدا در آرزوی رود میمیری امّا تصوّر کن که تو گنجشکِ این عصری که در هوای سُربی و پُر دود میمیری وقتی که تنهاتر شدی، تنهاتر از نامت وقتی که رویاهات شد نابود میمیری بدرود هیوا! آخرین آوارهی دنیا! مرگت مبارک باد...، گرچه زود میمیری!
نظرات شما عزیزان: pink girl74
![]() ساعت13:49---26 تير 1391
مــــــــــر30 گلم وب توهم خیلی خوشتله لینکیدمت
![]()
شعر ساده و تاثیر گذاری بود.
حال داشتی به منم سر بزن خوشحال میشم بازی زندگی من و تو درست مثل مار و پله ست ! گاهی بالا ، گاهی پایین ، گاهی کنار هم ... ولی در آخر خانه از آن یکی ست ... در این بازی جایی برای با هم ماندن نیست ...!
سلام وب خیلی قشنگی داری
ممنون که به وبم سر زدی راستی اگه دوست داری لینکم کن به زودی با آپ های جدید منتظرتم ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |